اصل تلقین یا خودگویی های مثبت :

گفتن، باور داشتن است. وقتی می گوییم من هیچگاه نمی توانم وزنم را کم کنم، من آدم شکست خورده ای هستم، بی استعدادم و عوض شدنی نیستم، تا آخر عمر چاق می مانم، در واقع حکم محکومیت خود را صادر می کنیم. روان شناسی شناخت، به ما چنین می گوید : دستور دادن، فرایند شدن است و ما را دستورات می سازند. ما همواره با خودمان حرف می زنیم و هفتاد درصد وقت مان- حتی زمان خواب- با گفت و گو سپری می شود و ما همان می شویم که با خود می گوییم. سعی کنید دستورات خوبی به خودتان بدهید. شما با خودتان چه می گویید ؟ فرهنگ ذهن و زبان شما، مثبت است و نیروزا و یا منفی است و نیروبر ؟

ویکتور پوشه- روان شناس فرانسوی- میگوید : افراد مبتلا به بی ارادگی هر روز به دفعات مختلف با تمرکز فکر به خود بگویند : من به خوبی قادرم این عادت بد را از خود دور کنم، من قادرم، تکرار این عبارت ساده، اثر عجیبی در تقویت اراده و روحیه دارد. تلقین های منفی را به تدریج از خود دور کنیم. مثلاً این جمله که من همیشه کارها را ناتمام رها می کنم  یا هر چیز کوچکی، اراده مرا متزلزل می کند را از خاطره خود حدف کنیم. در عوض باید به خود تلقین کنیم که کسب اراده قوی برای من آسان است و سعی خود را در این جهت مصروف خواهم کرد. فیلس سیمولک می نویسد : به کار بردن و نگارش کلمات منفی، ویرانگر و مخرب است. این کلمات قفل هایی هستند که بر درهای ورودی هر راه حلی زده می شود تا ما را برای شکست آماده کند. برعکس کلمه آری هیجان می آورد و تحرک می بخشد.

در این خصوص سخنی از ناپلئون شنیدنی است : باید کلمه نمی شود از قاموس زندگی و از لغت محو گردد و از شنیدن واژه های نمی شود، نمی توانم و نمی دانستم نباید استفاده کرد.

* از میان بردن افکار منفی در این باره مثلاً ، انتقاد شدید از خود در پاسخ به وضعیت رژیم غذایی می تواند به ترک هر گونه تلاش منتهی شود. پس جمله من به خوردن سالم و درست ادامه می دهم باید مرتب تکرار شود.

خشت های بنای هستی مان را، طرز تفکرمان می سازد و اگر بخواهیم در دنیای مان اتفاق زیبایی بیفتد، گام اول، تغییر در نگاه و بینش ماست. با تغییر نگاه، ایده آل ها و اهداف زندگی مان به درستی شکل می گیرند و آن گاه گام دوم، یعنی تلاش مستمر و انتخاب های عالی و فرداساز، در دنیای ما رخ خواهد داد.

نگرش ها و اندیشه های ما، مهم ترین عامل تغییر به شمار می آیند. نود درصد تغییرات خوب و بد زندگی مان، به نوع نگرش ما به رخدادهای زندگی بستگی دارد و ده درصد آن به وقایع بیرونی وابسته است.

اگر از شما پرسیده شود که شکل زیر مقعر یا محدب است چه پاسخی می دهید ؟

این دقیقاً به سمت و سوی نگاه شما بستگی دارد ؟ از یک سو محدب و از سوی دیگر مقعر می باشد. در زندگی هم همین مسئله وجود دارد و طرز نگرش ماست که چیزی را خوب یا بد تعبیر نماییم.

ادیسون می گوید: «مشکل افرادی که شکست خورده اند و دست از تلاش برداشتند، این بود که نمی دانستند که در یک قدمی پیروزی اند» و می گفت : راز توفیقم این بود که هرگاه برای باز کردن دری تلاش می کردم و باز نمی شد، بارها و بارها تلاش می کردم و با خود می گفتم : حتماً این کلید، درب را در صدمین بار، باز خواهد کرد.