مایکل براون و جوزف گلدستاین برندگان جایزه نوبل برای کشف گیرنده های کلسترول اظهار کرده اند که: «اگر فرضیه گیرنده ی LDL درست باشد، دستگاه گیرنده ی انسان برای کارکرد درحضور سطحی از کلسترول LDL که به طور فزاینده کاهش می یابد ساخته شده است، نوع رژیمی که برای حفظ چنین سطحی ضروری است، بطور چشم گیری با رژیم مرسوم تفاوت دارد. بدین گونه که آن ها میخواهند لبنیات،تخم مرغ ،گوشت وسایر منابع چربی های اشباع شده را حذف کنند.ما معتقدیم چنین تغییر دشواری برای تمام انسان ها پذیرفته نیست،به دلیل این که: 1-چنین رژیمی پیامدهای شدید اقتصادی و اجتماعی خواهد داشت.

2-این روش آدمی را در معرض بیماری های دیگر قرار می دهد که امروزه با مصرف میانه روانه چربی جلوگیری می شوند.

3- تجربه نشان داده که مردم مدت درازی به چنین رژیمی پای بند نمی مانند.

4- و از همه قانع کننده تر، افراد از لحاظ استعدادهای ارثی با یکدیگر فرق دارند. حتی در میان آن هایی که از رژیم پرچربی رایج در غرب استفاده می کنند، 50 درصدشان از بیماری آترواسکلروز می میرند در صورتی که 50 درصد از افرادی که رژیم غذایی پرچرب و کلسترول بالا دارند از بیماری آترواسکلروز نمی میرند. بدین سان، در واقعیت های علمی هم احتمال اشتباه وجود دارد.

در بهترین حالت، کوشش هایی در جهت یافتن حقیقت صورت می گیرند اما راز نهایی در طبیعت هم چنان محفوظ می ماند. پیشینه تغذیه بالینی در پزشکی امروز نشان می دهد که پزشکان توصیه های خود را برای رژیم غذایی به بیماران شان روز به روز تغییر می دهند، در حالی که به حرف آخر هم هیچ اطمینان ندارند. تعجب خواهید کرد اگر بدانید که بنیاد رژیم غذایی معروف به رژیم متوازن بر رازی نهفته است که نازی ها در جنگ دوم جهانی برای رژیم غذایی سربازان آلمانی پنهان نگه می داشتند.

پس چه دلیلی دارد که برنامه کاهش کلسترول را این همه تبلیغ می کنند، در حالی که تا امروز هیچ بررسی عمده ای نشان نداده است که مداخله درمانی برای کاهش چربی چه نقشی در کاهش مرگ و میرها دارد؟ هر وقت در بررس هایی نشان می دهند که کاهش جزئی در مرگ و میرهای عروقی رخ داده، همراه آن افزایشی در مرگ و میرهای سرطانی دیده می شود. و این واقعیت بهترین هشدار برای پزشکان، آن است که چشم بگشایند و حقیقت را بنگرند.