«میخواهم امتیازات بیشتری به تو بدهم (یک کلاس اضافه برای تدریس، یک کلاس سطح بالا، یک برنامه بهتر) نظرات چیست»؟

اینجا چه اتفاقی افتاده است: گاهی چنین پیشنهاداتی به معنای ترفیع گرفتن و امتیازات بیشتر است. میتوانید شانس این را داشته باشید که کاری متفاوت را تجربه کنید. تا زمانی که به خوبی با کاری که به شما پیشنهاد شده است آشنا نشده اید و از کم و کیف آن اطلاع پیدا نکردهاید چیزی را قبول نکنید.

پاسخ: «چه موقعیت خوبی. فعلاً نمی توانم جواب مثبت یا منفی بدهم. چند روز دیگر نتیجه را به شما اطلاع خواهم داد».

هشدار: اطمینان حاصل کنید موردی که به شما پیشنهاد شده واقعاً یک ترفیع رتبه است یا نه فقط کار اضافه. آیا چنین پیشنهادی برایتان همراه با درآمد اضافه و حقوق بیشتر است؟

«ممکن است در کنفرانس کلرادو که در ماه نوامبر برگزار می شود صحبت کنی»؟

اینجا چه اتفاقی افتاده است:

با وجود اینکه از سخنرانی اصلاً خوشتان نمی آید در ذهنتان ماه نوامبر که شش ماه دیگر است به نظر خیلی دور می آید. وقتی با این درخواست موافقت کنید، مثل یک شخصی با ارزشی یا انسان فداکاری می شوید که شکاف خالی کنفرانسی را پر می کند.

پاسخ: «از اینکه این کار را به من واگذار می کنید متشکرم، اما نمی توانم قبول کنم».

هشدار: وقتی کاری قرار است در اینده اجرا شود باید از همه جهت به آن فکر کرد و در مورد مشکلاتی که ممکن است پیش آید تصمیم گرفت. هر چه به زمان کنفرانس نزدیکتر می شوید حجم کارهایتان زیادتر شده، فشار عصبی و نگرانیهای شما افزایش مییابد. ستایش و تعاریف دیگران از شما در صورت پذیرفتن چنین درخواستی ارزش این همه فشار عصبی را ندارد.

«من واقعاً به این شغل احتیاج دارم. میتوانی برایم جورش کنی»؟

اینجا چه اتفاقی افتاده است:

شما در کارتان واقعاً احتیاج به یک دستیار دارید و می دانید که سوابق کاری او هم بسیار مناسب است. اما با این وجود احساس می کنید او اندکی پرخاشگر است و حال و حوصله سروکله زدن با ارباب رجوع را ندارد. بنابراین کسانی که با او کار می کنند بدون شک از رفتارهای او آزرده خواهند شد.

پاسخ: «شرکت ما در حال حاضر نیازی به کارمند اضافه ندارد».

هشدار: همیشه رک باشید به خصوص وقتی که می دانید پاسخ مستقیم به نفع دیگران است. حتی اگر پاسخ منفی تان باعث شود شما و همکارانتان بیشتر کار کنید خیلی بهتر از این است که با کسی همکار شوید که هیچ وجه اشتراکی با هم ندارید.

«دارم به سیستمی در مورد اضافه کاری سرپرستان و کارگران فکر می کنم. دیگران را در جریان بگذار».

اینجا چه اتفاقی افتاده است: رئیس شما تصمیم گرفته است که اگر کارمندان از ساعت نه تا پنج کار کنند روند تولید افزایش پیدا می کند. میدانید که همکارانتان از شنیدن چنین خبری ناراحت می شوند و قطعاً بازدهی کار خود را کاهش می دهند. این وظیفه شما است که از آنها حمایت کنید.

پاسخ: «افرادی که با من کار می کنند احتیاجی به اضافه کاری ندارند، آنها بسیار حرفهای هستند، دلیلی ندارد که در کارشان مرتباً دخالت کنیم».

هشدار: از کارمندان دیگر حمایت کنید و اگر قادر به انجام این کار نبودید خود را کنار کشیده بگذارید خود رئیستان تصمیمش را اعلام کند. اگر فقط تعدادی از کارمندان با چنین تصمیمی مخالفت کردند با آنها به صورت جداگانه صحبت کنید اما اجازه ندهید همه گروه به خاطر چند نفر جریمه شوند.

«بیا فردا صبح جلسه ای داشته باشیم. ساعت نه برای من خوب است».

اینجا چه اتفاقی افتاده است:

فرض کنید که چنین جلسهای خیلی هم ضروری نیست اما برای حضور در ان مجبورید تا دیروقت کار کرده که بتوانید کارها و صورت جلسه را آماده کنید.

پاسخ: «اگر اشکالی ندارد، جلسه را ساعت نه و نیم برگزار کنیم». اگر فکر می کنید باید توضیح اضافه ای بدهید به این شکل ادامه دهید: «آن نیم ساعت اجازه می دهد تا صورتجلسه را یک بار دوره کنم و قطعاً به این شکل جلسه سریع تر پیش میرود».

هشدار: اگر بتوانید همکارتان را تابع خود کنید، شانس بزرگی به دست آورده اید.

«الان می توانی صحبت کنی»؟

اینجا چه اتفاقی افتاده است:

به شدت کار دارید، حواستان پرت است در عین حال دارید سعی می کنید کارهای انباشته شده روی میز تان را هم انجام دهید، در چنین شرایطی یک نفر هم پشت خط اصرار دارد با او صحبت کنید. اگر وقت دیگری را برای گفتگو با او در نظر بگیرید بهتر می توانید به کارهایتان رسیدگی کنید.

پاسخ: «باید بعداً بهت زنگ بزنم».

هشدار: اگر شخصی که با شما تماس گرفته حتی اگر رئیستان باشد آنقدر شعور دارد که اول از شما بپرسد که می توانید صحبت کنید یا نه پس مطمئن باشید اگر به او بگوئید یک ساعت یا بیست دقیقه دیگر با او تماس می گیرید ابداً ناراحت نخواهد شد.