چگونگی محیط خانواده از نظر روانی و عاطفی و رابطه افراد خانواده با یکدیگر، تأثیر بسیار مهم و شایان توجهی در رشد روانی و شخصیت آینده کودک دارد. بیشتر روان پزشکان، روان شناسان و جامعه شناسان بر این عقیده اند که بایستی ریشه بیشتر بیماریهای روانی و اختلال های رفتاری را در محیط خانواده فرد در دوران کودکی جست و جو کرد. بهداشت روانی انسان باید از دوران جنینی مورد توجه قرار گیرد. دراین مرحله بسیار مهم باید به مسائل عاطفی و روانی مادر توجه کامل داشت و حداکثر محبت را در حق او به عمل آورد.

پدر خانواده در اینجا نقش مهمی دارد و به هر نحوی که شده باید آرامش خاطر همسرش را فراهم کند و بداند وی در این زمان بیش از هرچیز احتیاج به محبت و پشتیبانی او دارد. در این دوره مهم تأثیر عوامل ارثی و مادرزادی در ایجاد اختلالات روانی در فرد بیش از سایر عوامل است. عوامل دیگری مانند شرایط اقتصادی خانواده، ارزشها، آداب و رسوم، نگرانیها و اضطرابهای دوران حاملگی، ضربه های قبل از تولد، همخونی پدر و مادر، بیماریهای مادر در دوران حاملگی و ناراحتیهای زایمان و سایر عوامل بدنی و روانی و مارد ممکن است در تعیین سرنوشت کودک مؤثر واقع شود و صدمات جبران ناپذیری به وجود آورد. بعد از تولد، تغذیه و محبت دو اصل مهم مراقبت از نوزاد است. دور نگه داشتن نوزاد از مادر سدی است در مقابل برقراری رابطه احساسی و عاطفی میان این دو، زیرا رشته ارتباط بین مادر و کودک گسسته می شود.

ارتباط نزدیک و الزامی مادر و فرزند از دوران جنینی شروع می شود و بعد از آن هم شیرخوار باید از محبت، صمیمیت و تماس دائمی با مادر و پدر برخوردار باشد.

بنابراین زندگی روانی و اجتماعی کودک از مرحله پیش از تولد شروع می شود و چند هفته پس از تولد می توان عکس العملهای او را نسبت به محیط مشاهده کرد که در برابر نوازش به شخص نزدیک و در صورت تهدید دور می شود. بدیهی است که حالات روانی انسان در دوران کودکی پایه ریزی می شود و عدم توجه به سالم سازی محیط زندگی کودک بخصوص از نظر عاطفی و روانی، او را با مسائل و مشکلات زیادی روبرو ساخته، به صورت یک کودک ناسازگار جلوه گر می سازد.