ایفای نقش «کفش» در برخورداری از تحرک و شخصیت :

قدیمی ها عقیده داشتند شخصیت هر انسان به لباس او بستگی دارد، یک ضرب المثل قدیمی هم می گوید: این لباس است که آدم می سازد، ولی از موقعی که کفش اختراع شد، این عقیده پیدا شد که کفش به انسان فرم می بخشد و ظاهر او را تکمیل می کند. فروید نوشته است : انسان از روزی که کفش را پیدا کرد، آن را جزئی از وجود خود ساخت و جز در موقع خواب از آن جدا نشد.حتی در بسیاری از موارد با کفش خوابید. مهم اینکه کفش هم مثل لباس به انسان شخصیت و تشخیص می بخشد.

انسان در هر نوع کفش احساس جداگانه ای پیدا می کند مثلاً احساسی که در چکمه به انسان دست می دهد با احساس که در صندل به او دست می دهد کاملا فرق دارد. «رزماری آلبیک» عضو هیئت تحریریه مجله (پی-ام) نظریه فروید را به نحو ساده تر و عوام فهم تری بیان کرده است، او گفته است : «چکمه به من اطمینان خاطر و احساس قدرت می بخشد. در چکمه خودم را فاتح آسفالت و خیابان حس می کنم. کفش نسبتاً پاشنه بلند، اعتماد خاطرم را تقویت می کند و به من قبولاند که یک زن به تمام معنی هستم.

در صندل، آسوده خیال می شوم و آنچنان احساسی به من دست می دهد که گویی دوره تعطیلات تابستانی ام را می گذرانم. در کفش کف تحت بی دلیل بیمناک می شوم و میل عجیبی پیدا می کنم که تحت حمایت کسی قرار گیرم. در کفش اسکی حس می کنم نه من، بلکه این او است، که راه می رود و او است که باید تمامی حرکات و قدم هایم را معین کند. بطور کلی پوشیدن کفش بهتر از پابرهنه راه رفتن است.

هر بار که کفش می پوشم، معرفت به واقعیت بالا، تا مغز استخوان هایم می رود مختصر اینکه هر کفش به من احساس جداگانه ای را تلقین می کند.»