بیماران ممکن است از ابتلا به پسوریازیس بسیار ناراحت باشند و حتی دریابند که وقایع اضطراب آور زندگی شان می تواند باعث بدتر شدن پسوریازیس شود. این وضعیت ممکن است منجر به یک پلکان نزولی شود. در نهایت، بیمار افسرده و بی انگیزه ای باقی می ماند که مبتلا به پسوریازیس شدید است. حمایت خوب، همفکری و دادن زمان کافی به بیمار تا درباره احساسش نسبت به پوست خود و درباره خودش صحبت کند، همگی می تواند کمک کننده باشد ولی اخیرا نشان داده شده است که درمان های اختصاصی تر می تواند واقعا سودمند باشد. مطالعات انجام شده به وسیله گروه های حامی بیمار نشان داده است که 60 درصد از بیماران معتقدند که استرس یک عامل محرک برای بیماری پسوریازیس آن ها به شمار می رود ولی به تحقیقات بسیار بیشتری نیاز است تا بتوان این موضوع را عنوان کرد.

به نظر می رسد یکی از مشکلات بیماران مبتلا به پسوریازیس، احساس منفور شدن باشد. این موضوع در مورد بسیاری از مشکلات پوستی بدشکل کننده مصداق دارد ولی در پسوریازیس بسیار مشکل آفرین تر به نظر می رسد و حتی پس از درمان موفقیت آمیز تا پاک شدن پوست نیز می تواند باقی بماند. ترس بیمار از منفور شدن باعث می شود که تعاملات اجتماعی وی محدود شود و شانس دریافت بازخورد مثبت از افرادی که واکنش منفی به مشکلات پوستی نشان نمی دهند را کاهش می دهد. همچنین مشخص شده است که عوامل روانی می تواند پاسخ به درمان های فیزیکی مانند PUVA را محدود کند و ممکن است همکار بیمار در مورد اجرای سایر رژیم های درمانی را نیز تحت تاثیر قرار دهد، به طوری که 40 درصد از بیماران، اذعان داشته اند که توصیه های درمانی را اجرا نمی کنند.

درمان رفتار شناختی یک رویکرد روانشناسانه است که به روندهای تفکر توجه دارد و در پسوریازیس به صورتی که در زیر به آن اشاره می شود، کمک کننده است:

اصلاح کردن عقاید نادرست و ناکارآمد اصلاح کردن رفتار تطابقی غیر موثر اصلاح کردن وضعیت خلقی منفی

تحقیقات اخیر، مزایای قابل توجه و رو به گسترش را نشان داده است که حتی پس از 6 دوره درمانی به مدت شش ماه باقی می ماند. این روش هنوز به صورت گسترده در دسترس نیست ولی با توجه به اینکه نقش این روش در درمان افسردگی نیز شناخته شده است، باید بیشتر در دسترس قرار بگیرد. تخفیف اضطراب و پاسخ بهتر به درمان همراه با شناخت بهتر از بیماری، به بیماران اجازه می دهد که از نظر احساسی بیش از پیش از مشکلات پوستی خود فاصله بگیرند و بیشتر متکی به خود باشند. در این وضعیت ذهنی، آن ها احساس خواهند کرد بر بیماری پسوریازیس مسلط شده اند. از آنجایی که این حس تسلط باید واقع بینانه باشد، نیازمند تبادل نظر بین بیمار و پزشک است تا از تناسب انتظارات درمانی با سیر بهبودی مطمئن باشیم.