خاله «جودی» برایتان تعریف می کند که چطور کیلو به کیلو وزن کم کرده است: «عزیزم باید در مورد رژیم غذایی فوق العادهای که داشته ام با تو صحبت کنم».

اینجا چه اتفاقی افتاده است: بعد از اینکه صدها رژیم غذایی را امتحان کرده اید، اصلاً قصد ندارید به مهمانی خاله جودی بروید. او با اندام باریک و ظریفش باعث می شود احساس بدی در مورد خود داشته باشید (شما از اندام چاق و فربه خود احساس خجالت می کنید) و بدتر از همه میخواهید خود را قانع کنید که یک بار دیگر هم رژیم او را امتحان کنید.

پاسخ: «خاله جودی، شما فوق العاده اید، اما امروز اصلاً حوصله ندارم تا در مورد رژیم صحبت کنیم».

هشدار: از مکالمات و بحثهایی که باعث می شوند احساس بدی به شما دست بدهد اجتناب کنید.

«حالا که داری برای فارغ التحصیلی «کریستین» هدیه می خری، ممکن است چیزی هم از طرف من بگیری»؟

اینجا چه اتفاقی افتاده است:

برای انتخاب هدیه زمان زیادی را صرف کرده اید. حال پیدا کردن چیزی برای خواهرتان هم وقت مضاعفی را از شما می گیرد.

پاسخ: «من نمیدانم دوست داری چه هدیه ای به او بدهی. باید با سلیقه خودت خرید کنی».

هشدار: سعی نکنید نیازهای افراد خانواده تان را مرتباً برآورده کنید، بگذارید خودشان مشکلاتشان را حل کنند.

«دخترخاله هایت را که حتماً برای مهمانی دعوت میکنی، درست است؟ من همیشه این کار را میکردم».

اینجا چه اتفاقی افتاده است:

افراد فامیل پیرتر شده اند و برگزاری جمع های خانواده گی را جزئی از مسئولیت خود میدانید اما لیست دعوت مهمان های مادر تان با لیست شما مطابقت ندارد. میخواهید با لیست او مخالفت کنید اما از اینکه به او بگوئید باید بعضی از اشخاصی که او در لیست نوشته است را حذف کنید خجالت می کشید.

پاسخ: «نه، نمیخواهم «اسکات» و «ماری لین» را دعوت کنم. از آنها خوشم نمی آید (آنها مرتباً با شوهرم بحث و جدل می کنند، هیچوقت از آنها خوشم نیامده، جای اضافه هم برای میز شام ندارم)

هشدار: بعد از یک یا دو مهمانی که در منزلتان برگزار شده است، انتظارات خانواده تغییر می کند.

«عکسبرداری عروسی دختر دائیات را تو انجام می دهی مگر نه؟»

اینجا چه اتفاقی افتاده است:

این می تواند درخواست مادر یا خاله اتان باشد. هر کسی که به دید هنری شما اعتقاد دارد این باور را دارد که میتواند چنین مسئولیت بزرگی را به شما محول کند. کار شما خوب است اما عکاسی حرفه ای نیستید، دوست ندارید مرتب درگیر نور و یا سه پایه دوربین باشید. شما فقط گاهی برای سرگرمی عسکبرداری می کنید. از این نظر به قضیه نگاه کنید. اگر همان موقع که داماد دارد در دهان عروسی کیک می گذارد باطری دوربین تمام شود چه می کنید؟ اگر وقتی دارد حلقه ازدواج را به دست او می کند فیلم تمام شود چه حالی پیدا می کنید؟ پس کی خودتان از مهمانی لذت می برید، می رقصید و با دیگران هم کلام می شوید؟ اگر می خواهید برای دختر دائی اتان کاری خلاقانه انجام دهید ماشین عروسی یا چیدن سفره عقد را به عهده بگیرید.

پاسخ: «نه، این مسئولیتی است که من آن را به عهده نخواهم گرفت».

هشدار: وقتی مسئولیتی که به شما داده میشود خیلی بزرگ است اعضای خانواده را قانع کنید که یک فیلمبردار یا عکاسی حرفه ای را استخدام کند تا کار مورد نظر را به بهترین شکل انجام دهد.

«بیا حمام زایمان «بت» را با هم انجام دهیم».

اینجا چه اتفاقی افتاده است:

شما میخواهید برگزاری جشن حمام زایمان «بت» را خودتان به تنهائی انجام دهید. او بیشتر از آنکه برایتان یک دختر خاله باشد، مثل یک خواهر است. فکر می کنید اگر در این کار کسی با شما شریک باشد نقشتان به عنوان بهترین و نزدیک ترین دوست او کمرنگ خواهد شد. خودداری از آوردن شخص دیگری از اعضای فامیل ممکن است منجربه کدورت شود.

پاسخ: «نه، واقعاً میخواهم این کار را خودم به تنهائی انجام دهم. از زمانی که «بت» ازدواج کرد این قرار را با او گذاشتم. این چیزی است که من باید انجامش دهم. امیدوارم درک کنی».

هشدار: وقتی مشخص شد که کاری تا چه حد برایتان اهمیت دارد، همان کاری را بکنید که برایتان خوشایند است. دیگران وقتی پافشاری شما را ببینند کنار کشیده و چنین مسئولیتی را به شما واگذار می کنند.