«می خواهم فینال مسابقه را امروز ببینم ممکن است کمی چیپس درست کنی»؟

اینجا چه اتفاقی افتاده است: او تمام تعطیلات آخر هفته را مشغول تماشای مسابقات فوتبال است. شما مجبورید تمام مدت بدون هیج کمکی خواسته های او برآورده کرده و برایش غذا درست کنید. هشدار: خودتان این اجازه را به او دادهاید. قبل از اینکه پاسخ دهید فکر کنید که آیا مایل به انجام چنین کاری هستید.

پاسخ: «بگو چه زمانی می توانی به من کمک کنی؟ منتظر میمانم تا با هم آن را آماده کنیم».

هشدار: یک بار که عکس العمل تند نشان دهید او حساب کارش را می کند (اگر خودتان هم گرسنه هستید چیپس را درست کنید)

«ممکن است برای رئیس و دستیارم، هدایای سال نو بخری»؟

اینجا چه اتفاقی افتاده است:

شما آنها را نمی شناسید و شوهرتان هم نمی خواهد به خود زحمت خرید کردن را بدهد. برایتان بسیار مشکل است برای کسانی هدیه بخرید که نمی شناسید. باید ساعت ها وقت خود را صرف رفتن از این فروشگاه به آن فروشگاه بکنید. آنها همکار او هستند نه شما.

پاسخ: «نه. تا زمانی که دقیقاً به من نگفته ای چه می خواهی نمی توانم این کار را بکنم» یا «خودت هم باید با من بیائی».

هشدار: سلیقه خرید کردن هر فردی با دیگری متفاوت است. یا از فرد مقابل بپرسید که دقیقاً چه میخواهد و سلیقه اش چیست یا در غیر اینصورت به درخواست او پاسخ منفی دهید.

«نانسی، ممکن است آن کاغذ را دور بندازی و میز آشپزخانه را تمیز کنی. الان مهمانهایم می رسند».

اینجا چه اتفاقی افتاده است:

شوهر شما وسواس خاصی نسبت به میز آشپزخانه دارد و دوست ندارد که مهمانهایش آن را نامرتب ببینند. چرا شما همیشه باید آن را تمیز کنید؟ او میز را کثیف کرده است. زمان آن است که این قانون را بشکنید.

پاسخ: «نه، عزیزم، تو بهتر از من میتوانی این کار را انجام دهی. من باید لباس بپوشم و آماده شوم».

هشدار: هیج کسی با تمیز کردن میز آشپزخانه نمرده است.

«این یک مهمانی است که در آن مدیران با همسرانشان و افراد مهم شرکت حضور دارند. تو هم باید با من بیائی».

اینجا چه اتفاقی افتاده است:

در چنین شرایطی فکرهای زیادی به ذهنتان خطور می کند: من چه حرفی با همکاران شوهرم دارم؟ چه باید بپوشم ؟ در صورتی که می توانید خود را از چنین شرایط سختی نجات داده و در خانه بنشینید. فشار عصبی که از رفتن به این مهمانی ممکن است داشته باشید برایتان بسیار خطرناک است.

پاسخ: «نه، واقعاً دوست ندارم بیایم».

هشدار: به ندرت پیش می آید که عدم حضور شما در چنین مهمانی، شغل شوهرتان را تحت تأثیر قرار دهد.

«ممکن است اتاق نشیمن را مرتب کنی؟ من این آخر هفته را خانه نیستم»؟

اینجا چه اتفاقی افتاده است:

می دانید که می توانید این کار را خیلی بهتر و سریع تر از هر یک از اعضای خانواده انجام دهید اما تمیز کردن اتاق نشیمنی که شوهر و بچه هایتان خیلی بیشتر از آن استفاده می کنند یک کار گروهی است. حتی اگر نامرتبی آن شما را دیوانه کند هم با خود مبارزه کرده و به آن دست نزنید.

پاسخ: «نه، بدون کمک شما نمی توانم. وقتی از مسافرت برگشتی همه با هم این کار را می کنیم».

هشدار: برای شما راحت نیست که این کار را به تنهائی انجام دهید و در کنار آن به اجبار هم این کار را انجام دادن برایتان کسلی کننده است. درخواست کمک، نشان بلوغ فکری شماست.

در برخورد با کودکان - احساس گناه نکنید

با بچه ها، زندگی سخت تر و سخت تر خواهد شد. وقتی به خواستههای آنها پاسخ مثبت می دهید، آنها فکر می کنند میتوانند تعیین کننده مسیر زندگی شما باشند: برایم این را بخر، مرا به مدرسه ببر، کمک کن، تکالیفم را انجام بده و... در روابط خود با آنها استفاده بهینه از کلمه نه باعث میشود انتظارات آنها از شما کمتر شده و در نتیجه زمان بیشتری برای خود داشته باشید. نه گفتن با اینکه دردناک و سخت است اما بلیط ازادی شماست. شما همیشه این حق را دارید که به فرزندانتان پاسخ منفی دهید حال می تواند این پاسخ به بچه کوچکی باشد که دوست دارد بیشتر در کنارش بمایند و یا جوان بزرگی که از شما درخواست کمک مالی دارد. پدر و مادر بودن یک وظیفه دائمی است. اگر می خواهید زمان، انرژی و ارزشهای خود را حفظ کنید از کلمه نه به درستی استفاده کرده، با نه گفتن احساس گناه نکنید.