در حال حاضر تقریبا 4.5 میلیون نفر بازمانده از سکته مغزی در ایالات متحده زندگی می کنند. برخی از آنها معلولیت های جزئی دارند و بیش از نیمی از تمامی بازماندگان سکته مغزی، استقلال خود را باز می یابند. اما از میان هر 10 بازمانده سکته مغزی 2 نفر نیازمند مراقبت های گسترده هستند. برخی به سبب معلولیت های ذهنی یا جسمی پایدار و بقیه هم به دلیل نداشتن امکان مراقبت های خانگی.

به دنبال سکته مغزی، آغاز توان بخشی از نظر تقویت روحیه و بازگرداندن عملکرد روحی و جسمی فرد به حداکثر ممکن، موضوعی بسیار حیاتی است. بهبود و توان بخشی بستگی به ناحیه درگیر در مغز و میزان آسیب بافتی دارد. سکته مغزی می تواند آسیب جسمانی، روان شناختی و شناختی در پی داشته باشد.

جسمانی

آسیب به نیمکره راست مغز می تواند حس و حرکت نیمه سمت چپ بدن را مختل کند. آسیب به بافت مغزی در نیمکره چپ می تواند حرکت سمت راست بدن را مختل ساخته و باعث اختلالاتی در تکلم و زبان هم بشود. اختلالات زبانی ممکن است شامل مشکل درک یا بیان واژه ها باشد. چنین عوارضی می تواند برای بازماندگان سکته مغزی بسیار ناامید کننده باشد. احتمال بروز نقایصی در بینایی، صرف نظر از نیمکره آسیب دیده نیز وجود دارد. سکته ای که در ساقه مغز رخ می دهد، می تواند باعث اختلالاتی در تنفس، بلع، تعادل، شنوایی و حرکات چشم و زبان گردد. ممکن است حس برخی از نواحی را هم از دست بدهید. در بسیاری از افراد در ابتدا عملکرد مثانه و روده ها مختل می شود، اما این مشکلات غالبا برطرف می گردند.

روان شناختی

علاوه بر اثرات جسمانی متفاوت، افسردگی یکی از پاسخ های شایع افراد به سکته مغزی است. اشخاص مبتلا ممکن است در فعالیت هایی که قبلا مورد علاقه آنها بوده دچار احساس درماندگی، ناکامی و بی میلی شوند. کاهش قوای جسمی، تغییرات خلقی و افکار خودکشی پدیده های غیر معمولی نیستند.

شناختی

شیوه ای که بر اساس آن یک شخص می آموزد، به خاطر می سپارد، با دیگران همکاری و تعامل دارد یا حوادث روزمره خود را تعبیر و تفسیر می کند، ممکن است دچار اختلال شود. این اثرات جانبی ممکن است تا حدودی به دلیل تغییرات ایجاد شده در تولید مواد شیمیایی مغز باشند. در چنین حالت هایی ممکن است پزشک داروهای ضد افسردگی تجویز کند.