اثرات تاخیری فلج اطفال که برخی از پزشکان آن را سندرم بعد از فلج اطفال می نامند، می تواند التهاب مفصلی، التهاب زردپی یا اسکلروز آمیوتروفیک جانبی (ALS) را تقلید کند. ضعف عضلانی در هر عضله ای ممکن است مشاهده شود، چه آن عضله در خلال حمله فلج اطفال درگیری شده یا نشده باشد. درد مفصلی و درد مبهم و مداوم شبه انفلوآنزایی در عضلات، پدیده شایعی است. این سندرم حدود 25 درصد بازماندگان فلج اطفال را درگیر می کند.

دانشمندان از علت دقیق این سندرم مطمئن نیستند. اما به نظر نمی رسد که نوعی واکنش مجدد یک ویروس نهفته یا یک عفونت جدید باشد. از آنجایی که اکثر افراد مبتلا به سندرم بعد از فلج اطفال در دهه 30 تا 40 زندگی قرار دارند، نمی توان آن را به فرایند پیری هم نسبت داد.

تحقیقات فعلی بر سلول های عصبی طناب نخاعی متمرکز شده است. به طور طبیعی این سلول ها با گذشت زمان تحلیل می روند، اما سلول های دیگر جای خالی آنها را پر می کنند. اما بازماندگان فلج اطفال بخشی از سلول های عصبی خود را در خلال بیماری اولیه از دست می دهند. افرادی که از بیماری بهبود پیدا کرده و به زندگی فعال گذشته باز می گردند، ممکن است ناخواسته فشار بیشتری را بر سلول های عصبی باقی مانده در نخاع تحمیل کنند. استفاده افراطی از عضلات آسیب ندیده در تلاش برای جبران ناکارایی عضلات آسیب دیده می تواند سال ها بعد، درد و ضعف عضلانی را به دنبال داشته باشد.

برای تایید تشخیص سندرم بعد از فلج اطفال، پزشکان به طور کلی در جستجوی معیارهای زیر خواهند بود:

• سابقه ابتلا به فلج اطفال. این سندرم معمولا در افرادی رخ می دهد که هنگام حمله ابتدایی فلج اطفال، 10 ساله یا کمی بزرگ تر بوده اند و غالبا نشانه های بیماری هم در آنها شدید بوده است.

• دوره بینابینی طولانی. بروز اثرات تاخیری فلج اطفال بسیار متغیر است اما به طور معمول حدود 30 سال پس از عفونت ابتدایی آغاز می گردد.

• دوره تدریجی. ضعف عضلانی ممکن است به سرعت و در عرض چند ماه ظاهر شود، اما زمانی که این ضعف فعالیت های روزمره فرد را دچار مشکل نکرده، ممکن است محسوس نباشد. ممکن است صبح سرحال از خواب بیدار شوید، اما در اواسط روز احساس کوفتگی کنید و بعد از انجام فعالیت هایی که قبلا بدون هیچ مشکلی انجام می دادید، خسته خواهید شد.