رضا رویگری در سال ۱۳۹۱ با تارا کریمی ازدواج کرد. رضا رویگری (زادهٔ ۶ دی ۱۳۲۵ در تهران)، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون و خواننده ایرانی است. رضا رویگری در حرفهٔ نقاشی نیز فعال است. رضا رویگری خوانندهٔ سرود «ایران ایران» (اللّٰه اللّٰه) در آغاز انقلاب ۱۳۵۷ ایران است. حاصل ازدواج نخست رضا رویگری، پسری به نام «کیارش رویگری» زاده ۱۳۵۳ است.

رضا رویگری بازیگر مختارنامه که به علت انتشار ویدیویی از او در خانه سالمندان مورد توجه رسانه ها قرار گرفته و زندگی خصوصی و شخصیش بارها مورد قضاوت قرار داده شده است، در برنامه دورهمی درباره گذشته خود و رسیدن به مرحله از زندگی توضیحاتی داده بود که لازم دانستیم به دلیل حواشی ایجاد شده برای کیان مختارنامه، فلش بکی به آنها بزنیم و برخی جزئیات را بازگو کنیم.

علت وضعیت نابسامان و بی پولی رضا رویگری

یکی از سوالاتی که درباره رضا رویگری این روزها مطرح می گردد این است که چرا آقای بازیگر به این وضع دچار شده و با وجود کار کردن بیش از چهار دهه باز هم اجاره نشین بوده و در آخر سر از خانه سالمندان در آورده است. کیان ایرانی در برنامه دورهمی به این سؤال مهران مدیری که چرا با بیش از چهار دهه کار هنوز به نقطه امن نرسیدید، اینگونه پاسخ داد:

پول کم در نیاوردم خدا وکیلی اما دورو اطرافم خدا رو شکر پول مفت خور زیاد بود و یه سری ها هم آمدن اطراف من که استحقاقش رو نداشتن که از من بکنن و برن اما کندن، بعد ما هم فکر می کنیم همیشه همینطور،نه به مریضی فکر می کنیم، نه به ممنوع الکاری فکر می کنیم و...، فکر می کنیم همینه دیگه. من سر مختار 7 تا قرارداد داشتم، من مغز بیزینسی هم ندارم، بابام هم ورشکست شد و خدا بیامرز اینکاره نبود. یه مغازه باز کرده بود، می آمدن نسیه می بردن چون سواد نداشت بنویسه، همه رو خوردن ازش.

رضا رویگری

رضا رویگری پولدارترین بازیگر ایرانی!

رضا رویگری در بخشی از گپ و گفت با مهران مدیری درباره ظاهر غلط اندازش و سؤال مردم درباره پولدار بودنش و بازی در نقش افراد ثروتمند اینگونه توضیح داد:

من به جز یکی دو بار نقش پولدار بازی نکردم، بهم می خوره پولدار باشم برای همین شما فکر می کنید نقش پولدار رو بازی می کنم، خوبه لااقل بذار نقشش رو بازی کنم، در واقع وقتی وجود نداره چرا نقشش رو بازی نکنم.

واقعا آدم پولداری نبودم، تو حرم حضرت ابوالفضل یه خانم با لهجه اصفهانی قشنگش گفت آقای رویگری راسته که میگن شما پولدارترین بازیگر ایرانی هستین؟ گفتم یا حضرت عباس اگه اون به کجا چنین شتابان که تازه پخش شده رو میگی اون جواهرات نبات رنگ شده بودن و پول ها رو هم خودمون چاپ کرده بودیم.

رضا رویگری

اجاره نشینی بزرگترین ترس رضا رویگری

رضا رویگری در پاسخ به سؤال مهران مدیری درباره بزرگترین ترس زندگیت اینگونه پاسخ داد:

اینکه سر برج بشه و اجاره خونم رو نداشته باشم. قدیمی ها یه دعای خوبی داشتند و می گفتند، ان شاالله پیرشی و عاقبت به خیر شی، دلم می خواد آخر و عاقبت به خیر بشم و تا روزی که زنده ام دستم پیش کسی دراز نشه و انقدر رو پام باشم که خودم بتونم زندگیم رو بچرخونم.

داستان بازیگری رضا رویگری از کوچه پس کوچه های شمران

مهران مدیری درباره آغاز داستان بازیگری رضا رویگری سوالاتی را عنوان کرد و بازیگر نقش کیان اینگونه پاسخ داد:

از تو کوچمون، ما بچه بودیم یه نصف هندونه رو می گذاشتیم سرمون مثل کلاه خود دو تا پر توش می زدیم، یه چوب و یه در پیت بنزینی حلبی رو سپر می کردیم و رستم و سهراب تو کوچه بازی می کردیم، از همون موقع به بازیگری هم فکر می کردم. من سالها تئاتر کار می کردم اما کار جدی ام محله بهداشت بود که ادامه محله برو بیا بود و با مرحوم رضا ژیان، آتیلا پسیانی، آقای جبلی، فردوس کاویانی و خانم نقوی هم دوره بودم.

رضا رویگری

ماجرای نابودی خانه پدری رضا رویگری

رضا رویگری درباره آمدن سیل و نابودی خانه پدریش گفت:

6 مرداد 1366 خونه پدری رو سیل برد. من سر فیلم سرزمین آرزوها، تبریز بودم، رادیو ماشین رو روشن کردم، گفتند شمرون سیل اومده، مگه میشه شمرون سیل بیاد، نگو اون بالا یه شیب ساخته بودند بارون آمده بود و از خونه ما چیزی نمونده بود.

یخچالمون شده بود اندازه قوطی کبریت، فرش ها همه گل، هر چی داشتیم و نداشتیم از بین رفته بود، خدا رو شکر زن و بچه ام از روی پشت بوم ها فرار کرده بودند.

مو‌های رضا رویگری به طرز عجیبی سوزانده شده بود

علیرضا غروی، مجری، بازیگر و فیلمساز می‌گوید در حال حاضر حاج‌مهدی عباسی نامی که یکی از مالکان بزرگ شمیران تهران است، به او گفته است در خیابان نیاوران یک آپارتمان ۱۵۰ متری با تمام امکانات و چند پرستار آماده کرده است که رضا رویگری بیاید، فقط تنها.

ایسنا: علیرضا غروی، مجری، بازیگر و فیلمساز می‌گوید در حال حاضر حاج‌مهدی عباسی نامی که یکی از مالکان بزرگ شمیران تهران است، به او گفته است در خیابان نیاوران یک آپارتمان ۱۵۰ متری با تمام امکانات و چند پرستار آماده کرده است که رضا رویگری بیاید، فقط تنها.

رضا رویگری

علیرضا غروی، مجری، بازیگر و فیلمساز که اظهار می‌کند از دوستان بسیار نزدیک رضا رویگری است و در جریان زندگی خصوصی این هنرمند قرار دارد، در حالی که بغض کرده است می‌گوید: «وقتش رسیده حرف بزنم و بگویم که چقدر به رضا ظلم شده است.»

او از این که چهره‌های هنری برای کمک به رضا رویگری واکنش نشان داده‌اند از منظری ناراحت است و می‌گوید: «چطور آن موقع که تماس گرفتم، گریه کردم و خواستم برای رضای عزیز کاری کنید، گرفتار بودید، اما الان قهرمان‌بازی درمی‌آوردید؟!»

غروی که خود از مجریان صداوسیماست می‌گوید، دوستی‌اش با رضا رویگری مربوط به ۲۰ سال پیش است.

او ادامه می‌دهد: «حالم بسیار بد است و ناراحتم. من دو سال تمام سعی و تلاشم این بود که بتوانم کاری انجام بدهم که رضا به آخر خط نرسد و...»

او می‌افزاید: «خدا را شاهد می‌گیرم و به راستی این عالم سوگند می‌خورم مهم‌ترین دغدغه من در این دو سال رضای رویگری بود، از هزینه‌های درمانی و رفاهی تا پرداخت اجاره‌های معوقه خانه‌اش. امروز صراحتا اعلام می‌کنم که هیچ کس نزدیک‌تر از من به او نبود. او درد دل‌هایی با من می‌کرد که فکر می‌کنم پسرش، کیارش هم خبر ندارد، گریه‌هایی که رضا پیش من می‌کرد، به خاطر ظلمی که به او می‌شد. دو سال تمام این درد‌ها را در دلم ریختم و کلامی نگفتم و فقط اجازه می‌دادم رضا خودش را خالی کند، اما دیگر وقتش رسیده که حرف بزنم. من خودم سال‌ها در رشته روانشناسی کار و تدریس کرده‌ام و طی این دو سال همواره سعی می‌کردم با تمام ممنوعیت‌ها و محدودیت‌هایی که وجود داشت تا کسی به رضا نزدیک نشود، برای رضا سنگ صبور باشم. رضا متاسفانه مدت‌ها بود که در روابط‌ش دچار مشکل شده بود؛ تا جایی‌که در بغل من ساعت‌ها گریه می‌کرد و از مرگ حرف می‌زد.»

غروی با بیان این که «در این دو سال برای رضای عزیزم زیاد هزینه کردم، اما با جان و دل»، در ادامه به کمک‌هایی که این روز‌ها به رضا رویگری شده است، می‌گوید: «آقا دست شما درد نکند، چقدر شما بزرگوار و بزرگمرد هستید، چرا وقتی من زنگ زدم و گریه کردم و به مدیران و هنرمندانی که با رضا زندگی کرده بودند و با او خاطره‌ها داشتند اطلاع دادم، همه شما می‌گفتید علی جان شرمنده کاری از ما برنمی‌آید! هزینه‌هایی که شما آن موقع باید می‌کردید من از جیب خودم پرداخت کردم، حالا امروز قهرمان قصه رضا رویگری شده‌اید؟! نمی‌دانم کجای این انصاف است. درد دارد. نمی‌خواستم بگویم، نمی‌خواستم حرف بزنم، اما می‌گویم و حرف می‌زنم.»

او همچنین خاطرنشان می‌کند: «کجا بودید آن موقع که من به شما گفتم آقایان محترم، دوستان آقای رویگری، این مرد بزرگ سینما نیاز به حمایت معنوی دارد، حتی مراسمی را تدارک دیدم، اما همین دوستان که امروز اعلام کردند پیگیر احوال رضا رویگری هستند نیامدند و وانمود کردند که گرفتارند. در حال حاضر حاج مهدی عباسی نامی که یکی از مالکان بزرگ شمیران تهران است، به من گفت در خیابان نیاوران یک آپارتمان ۱۵۰ متری با تمام امکانات و چند پرستار آماده کرده‌ام که رضا بیاید، فقط تنها، که من گفتم شما این کار را انجام بده، رضا کسی را ندارد و تنهاست. حالا آقایان از آن سر دنیا زنگ زده و می‌گویند ما برایت خانه می‌گیرم! آقای رضا رویگری نیاز به ترحم ندارد، آن روز که شما باید نوشدارو می‌دادی نبودی، غیبت داشتی، گفتی گرفتارم!»

دوست رضا رویگری در ادامه به یکسری اتفاقات ناگوار در زندگی این هنرمند سرشناس اشاره می‌کند و می‌گوید: «مو‌های رضا به طرز عجیبی سوزانده شده بود و من برای درمانش تا مدتی پماد خریدم که جای زخم‌هایش خوب شوند. گریمور خودم را به خانه شخصی رضا بردم و گفتم جوری موهایش را درست کن که فکر کند مو دارد و اصلا هیچ اتفاقی نیفتاده است.»

علیرضا غروی در پایان می‌گوید: در حال حاضر خانه، وسایل و پرستار رضا رویگری آماده است و این هنرمند بیش از این احتیاج به ترحم و دلسوزی نمایشی ندارد.»

فیلم رضا رویگری در آسایشگاه سالمندان

اگر به شما بگویند یک هنرمند را که مجموعه خوبی از صدا و تصویر است نام ببرید بی‌برو برگرد یاد رضا رویگری می‌افتید. رویگری چه در دهه شصت که جوان اول سینمای ما بود و چه حالا که خودش در گذار از شصت و چند سالگی‌اش قرار دارد همیشه مرد خوش‌تیپی بوده که همه می‌خواستند مثل او باشند. کیان ایرانی سریال مختار این روزها حالش خوب نیست.

آنچه او را بیش از بیماری آزار می‌دهد روزهای کم‌کاری‌اش است و روزهای دوری از بازیگری یا به قول خودش آن شکل از بازیگری که دوستش دارد. راستش صحبت کردن با بعضی چهره‌ها بهانه نمی‌خواهد چون همیشه طراوت و تازگی ناب خودشان را دارند و اگر آن طرف ماجرا مرد خوش‌صحبتی چون رویگری باشد که دیگر این گفت‌وگو رنگ‌وبویی دلنشین‌تر هم پیدا می‌کند.

یک قانون نانوشته در دیدار با رویگری وجود دارد با این مضمون که «اگر کنار او بودید و به شما خوش نگذشت، ایراد از شماست!» مصاحبه با او و همسر محترمش تارا کریمی که این روزها همراه‌ترین یار زندگی این ستاره است سرشار از ناگفته‌هایی است که نظیرش را شاید تا به حال در مصاحبه‌های دیگری از آنها نخوانده‌اید. پاسخ همه کنجکاوی‌های شما در دل این چند صفحه با جواب‌های رک، صادقانه و بی‌رودربایستی رویگری و همسرش داده شده است.

در روزهای گذشته دو بازیگر جدید جلوی دوربین فیلم سینمایی «پیرپسر» رفتند. رضا رویگری و فهیمه رحیم‌نیا بازیگران جدیدِ دومین ساخته‌ی سینمایی اکتای براهنی هستند.فیلم سینمایی «پیرپسر» به کارگردانی و نویسندگی اکتای براهنی و با تهیه‌کنندگی بابک حمیدیان مهرماه کلید خورد و فیلمبرداری آن همچنان ادامه دارد.

حامد بهداد، لیلا حاتمی، حسن پورشیرازی، محمد ولی‌زادگان، بابک حمیدیان، محمدرضا داوودنژاد، رضا رویگری، فهیمه رحیم‌نیا، وحید قاضی‌زاده، علی رحیمی، میلاد معیری، هژیر سام، امید محمدزاده، وحید رحمتی، شقایق فریادشیران، آرش آقابیک، مهسا باقری، میثم غنی‌زاده، مهری کاظمی، آذر محمدی، محمد برنج‌پور، غلام‌علی رضایی، عباس پرنیانی، بازیگران فیلم سینمایی «پیرپسر» هستند.

مدیرفیلمبرداری این فیلم ادیب سبحانی، طراح گریم بابک اسکندری، طراح صحنه آناهیتا تیموریان، طراح لباس آزاده قوام است و صدابرداری توسط وحید مقدسی انجام می‌گیرد.علی جناب در سمتِ برنامه‌ریز و دستیار اول کارگردان و همچنین گلنوش انتظامی با عنوان منشی صحنه اکتای براهنی را همراهی می‌کنند.

رضا رویگریاین روزها بیشتر از چه کسی دلگیر هستید؟

رضا: از اینکه سلامتی ندارم چون آدمی پرجنب و جوش بودم و این وضعیت خیلی آزارم می‌دهد. البته خدا را شکر حالا حالم بهتر است و خوب هم خواهم شد. گاهی شده دعوت به کار شده‌ و رفته‌ام اما بعد که وضعیت مرا می‌بینند منصرف می‌شوند و دیگر تماس نمی‌گیرند و این آزارم می‌دهد. دوست دارم به این آدم‌ها بگویم اگر رویگری کیان «مختارنامه» را می‌خواهید باید تمام سرمایه فیلم خود را به من بدهید. البته بخشی از دلگیری من مربوط به آدم‌هاست؛ منظورم مردم نیست چون مردم همیشه و همه جا واقعا به من لطف دارند؛ منظورم آدم‌هایی است که شایعات درست و پخش می‌کنند. شایعاتی مانند اینکه من مرده‌ام. حالا دیگر با گستره رسانه‌های اجتماعی هرکسی می‌تواند به راحتی این کار را بکند. گاهی هم خبر پخش می‌کنند که باز سکته کرده‌ام؛ در حالی که من فقط یک بار سکته کردم. خدا را شکر الان بهترم و همراه آقای احمدلو سریال کار می‌کنم.

رضا: دوستان محبت دارند اما از بعضی‌هایشان توقع داشتم دست‌کم زنگی به من می‌زدند. بعضی‌هایشان اصلا مرا یادشان رفته است. خدا نکند کسی به این بیماری دچار شود اما هیچکس نمی‌تواند مطمئن باشد اتفاقی برایش نمی‌افتد. من در یک لحظه این‌طور شدم. کسی انرژی مرا در سینما نداشت. حتی خود آقای میرباقری سر سریال «شاهگوش» به من می‌گفت تو در انرژی روی مرا هم کم کردی.

دوره درمان خود را سپری می‌کنید. . .

رضا: بله، فیزیوتراپی را ادامه می‌دهم. کارهایی مانند کاراتراپی و نوازش‌درمانی حتی طب سوزنی هم انجام می‌دهم که البته دردناک است ولی می‌ترسم آب بخورم چون مثل آبکش تمام تنم سوراخ شده است.

دلتان برای بازیگری تنگ شده؟

رضا: برای هیچ چیزی به اندازه بازیگری دلتنگ نیستم. البته نقش خوب؛ یعنی آن نقش و بازی‌ای را که دوست دارم. الان هم بازی می‌کنم اما نه آن‌طور که باید. حتی صدایم مشکل پیدا کرده و نه‌تنها نمی‌توانم بخوانم بلکه احساس بیان دیالوگی من نیز از بین رفته است.

چقدر دوست دارید که آقای رویگری به بازیگری برگردند؟

تارا: باور کنید دعای شب و روز من همین است که رضا هر چه زودتر خوب شود و به سر کارش بازگردد. چون می‌دیدم آن زمان که کار می‌کرد چقدر حال و روحیه‌اش خوب بود. درست است که در خانه کارهای مختلفی انجام می‌دهیم که حوصله‌مان سر نرود و به بیماری‌اش فکر نکند؛ اما به هر حال او هم یک مرد است که ماندن در خانه آزارش می‌دهد.

به بازیگری علاقه ندارید؟

تارا: معتقدم بازیگری نشأت گرفته از احساسی درونی است که توانایی آن باید ذاتا درون فرد وجود داشته باشد. گرچه عموم مردم فکر می‌کنند می‌توانند بازیگر شوند.

من و همسرم

رضا: قرار بود فیلمی بسازم که متاسفانه نشد. به خصوص با وضعیت اقتصادی فعلی افراد کمتر در سرمایه‌گذاری ریسک می‌کنند. خرید زمین، سکه، ارز و. . . امروز بیشتر به صرفه است. برج می‌سازند و بعد پورشه و مازاراتی زیر پایشان می‌اندازند؛ پس چرا بیایند در سینما؟ البته با تعدادی از دوستانم در حال آماده‌سازی دفتر تهیه فیلم برای فیلمسازی هستیم.

سمت نقاشی نرفتید؟

رضا: چون چپ دست هستم بعد از سکته دست چپم کار نمی‌کند. حتی می‌خواستم پرتره همسرم را بکشم اما نمی‌توانم قلم در دست بگیرم.

رضا رویگریشما هم کار هنری انجام می‌دهید؟

تارا: قبلا در خارج از ایران کار مدلینگ انجام می‌دادم الان گاهی تمرین دف می‌کنم؛ در کنارش قالیبافی را هم دنبال می‌کنم.

تصمیم نگرفتید در این مدت نمایشگاه نقاشی بگذارید؟

رضا: فقط چند تابلو در ایران دارم. همه آثارم در آمریکاست. گفته‌ام اگر بشود برایم بفرستند که نمایشگاهی برگزار کنم.

برنامه‌ای برای موسیقی‌تان نداشتید؟

رضا: چرا. تصمیم داشتم از بهترین کارها در سه آلبومم کنسرت بزرگی بگذارم اما دیگر نمی‌توانم چون صدایم رفت. اگر مریض نشده بودم برنامه‌های زیادی داشتم.

خانم کریمی شما صدای آقای رویگری را دوست دارید؟

تارا: عاشق صدایش هستم. خب تن صدای رضا خیلی زیباست. اما بعد از بیماری وقتی کاری را خواندند و شنیدم اصلا مانده بودم که واقعا این صدای خودش است؟ چیزی که واقعا می‌خواهم این است که رضا یک بار دیگر بتواند بخواند.

آقای رویگری از کارهای خودتان آرشیوی دارید؟

رضا: همه را ندارم. گاهی هم کارهای خودم را در خانه دوره می‌کنم و می‌بینم. هنوز «شاهگوش» را کامل ندیده‌ام. خیلی از آن تعریف می‌کنند؛ حتی داوود میرباقری می‌گوید: «رضا بازی خوشگلت را در این کار هم آوردی.» به نظرم بد نیست آدم گاهی کارهایش را ببیند. گاهی آهنگ‌هایی را که خوانده‌ام می‌شنوم دلم می‌گیرد که دیگر نمی‌توانم بخوانم. امیدوارم زودتر برگردم به همان روزها.

هیچ برنامه‌ای برای کار مشترک با همسرتان نداشتید؟

رضا: دلم می‌خواست اگر فیلمی ساختم که نقش خوبی داشت به او بدهم. طرحی از زندگی خودم را فیلمنامه کرده‌ام که اگر روزی آن را ساختم نقش مادرم را به تارا می‌دهم.

شبیه مادرتان هستند؟

رضا: مادرم خیلی از تارا زیباتر بودند. مادرم زن بسیار زیبایی بود؛ پدرم خیلی نه، اما در عوض پدرم خیلی خوش‌اخلاق و خوش پوش بودند. خدا را شکر می‌کنم که از هر کدام چیزهای خوبی به ارث برده‌ام. (باخنده)

رضا رویگریخانم کریمی، شما آقای رویگری را چطور شناختید؟

تارا: من اصلا ایشان را به عنوان بازیگر نمی‌شناختم و هیچ کاری از ایشان ندیده بودم. راستش در افتتاحیه برنامه‌ای در شیراز از آقای رویگری به عنوان ‌مهمان برنامه دعوت شده بود، دوست من هم مسوولیت میزبانی ایشان را عهده‌دار بود. وقتی به اتفاق دوستم برای استقبال از ایشان به فرودگاه رفتیم اولین بار ایشان را دیدم و طی چند روزی که آنجا بودند با هم آشنا شدیم. حتی فکرش را هم نمی‌کردم روزی با او ازدواج می‌کنم.

تارا: بله واقعا ایشان را نمی‌شناختم و اتفاقا اولین فیلمی که پیشنهاد دادند ببینم «بوتیک» بود و زمانی که آن را دیدم یک جورهایی واقعا ترسیدم؛ تا جایی که تا مدتی تلفن‌هایش را جواب نمی‌دادم. این حس به من دست داده بود که نکند آن شخصیت داخل فیلم را داشته باشند. تا اینکه یک هفته گذشت و پیامک دادند: «مشکلی پیش آمده؟» من هم پرسیدم: شخصیت شما همان‌طوری است؟. . . او هم توضیح داد که آن فقط نقش است و با خود واقعی من فرق می‌کند. بعد پیشنهاد دادند بروم فیلم «اجاره‌نشین ها» را ببینم که خیلی از آن کار خوشم آمد. بعد از آن «مختارنامه» را دیدم و بعد هم «ملکوت».

یعنی زمان پخش مختارنامه ایشان را نمی‌شناختید؟

تارا: من اصلا آن زمان در ایران نبودم. ما هفتم فروردین 92 با هم ازدواج کردیم.

به جز خوش‌تیپی آقای رویگری چه چیزی در ایشان شما را جذب کرد که ازدواج کردید؟

تارا: دقیقا اولین چیزی که بعد از دیدنشان گفتم این بود که شما چقدر خوش‌تیپ هستید!!. . . اما جدای تمام این مسائل بسیار قلب مهربانی دارند. درست برخلاف نقش‌هایش که مردی خبیث است، او بسیار مهربان است و قلب پاکی دارد؛ ضمن اینکه بسیار راستگوست. اولین چیزی که به عنوان شرط ازدواج مطرح کردم این بود که هرگز به هم دروغ نگوییم.

رضا: البته این راستگویی هم بلایی شده برایم. هرچه می‌گویم ممکن است دردسر بشود.

تارا: این روحیه‌اش را هم دوست دارم؛ یعنی در هر لحظه چیزی برای خنداندن من می‌گوید. روحیه بشاش و خوبی دارد. به قول معروف خیلی دوست‌داشتنی است.

شما چطور جناب رویگری؟

رضا: نمی‌دانم دقیقا چرا و از چه چیز تارا خوشم آمد فقط می‌دانم وقتی او را دیدم به دلم نشست. همین که دختری چندین سال ایران نباشد اما آنقدر نجیب و صادق باشد خیلی مهم و با ارزش بود. آن زمان تنها بودم. حس کردم احساسی بین ما وجود دارد و همین احساس کار دستمان داد. با یک ساک رفتم و با 15 چمدان برگشتم. تارا طینت بسیار خوبی دارد.

یعنی در شیراز ازدواج کردید؟

رضا: بله.

امان ندادید؟

رضا: چرا اتفاقا امان دادم. یک سال بعدش ازدواج کردیم.

تارا: و چقدر روزهای خوبی بود. تا حدود هشت ماه بعد از ازدواج که این اتفاق برای رضا افتاد روزهای بسیار خوبی داشتیم. راستش بحران عجیبی بود و حالا که از آن گذشته‌ایم باز احساس می‌کنم برگشته‌ایم به همان روزهای خوب.

رضا رویگریشما با آقای رویگری چقدر اختلاف سنی دارید؟

تارا: 43 سال.

این مساله باعث ترس شما نشد یا دست کم حرف اطرافیان. . .

تارا: به تنها چیزی که در این آشنایی به آن فکر نمی‌کردم ازدواج بود. نمی‌دانم شاید همه اینها قسمت باشد. راستش من هیچ وقت دوست نداشتم ازدواج کنم. زمان ازدواج با رضا تنها 23 سال داشتم. همیشه در ذهنم این بود که سن مناسب ازدواج برای من 30 یا 32 سال است.

رضا: اگر 32 سال داشتی که دیگر با تو ازدواج نمی‌کردم. (می‌خندد)

تارا: اتفاقا پدرم مخالف بود و حتی خواهر بزرگم بود که مدام به من می‌گفت که چه اتفاقی افتاده تو اصلا برنامه دیگری برای زندگی‌ات داشتی و نمی‌خواستی ازدواج کنی اما به هر حال این اتفاق افتاد.

رضا: البته الان خانواده‌اش خیلی مرا دوست دارند.

تارا: این را بگویم که در این زمینه حرف مردم برایم مهم نبود. شاید خیلی‌ها می‌گفتند و هنوز هم می‌گویند که رضا جای پدرت است؛ حتی به رغم آنکه می‌دانند ما زن و شوهر هستیم اما کنایه‌هایی به این شکل می‌زنند اما اصلا برایم مهم نبود چون یاد گرفته‌ام به حرف مردم اهمیتی ندهم؛ من نمی‌دانم چه بلایی سر مردم ما آمده است که از خوشحالی تو خوشحال نمی‌شوند و خود را در غم و اندوه تو شریک نمی‌دانند؛ به همه چیز بی‌تفاوت هستند و مراقب حرفی که به زبان می‌آورند نیستند. به نظرم انتخاب، یک امر سلیقه‌ای است و این در همه مسائل وجود دارد؛ حتی در ازدواج. همیشه سعی من بر این بوده آنچه را که در آن لحظه فکر می‌کنم درست است انجام بدهم و برایش تصمیم بگیرم. در مورد رضا هم حس کردم تنها کسی است که می‌تواند به خوبی مرا درک کند؛ چون من رابطه خیلی خوبی با پدرم داشتم. نمی‌گویم رضا مثل پدرم است اما خیلی با آرامش و صبوری با من رفتار می‌کند و این برای من دوست داشتنی است.

قضاوت‌های نادرست

شاید قضاوتی نادرست و پیشداوری ناعادلانه‌ای در مورد این ازدواج باشد مانند اینکه شما به خاطر پول یا شهرت رضا رویگری وارد زندگی او شده‌اید. . .

تارا: بگذارید چیز جالبی برای‌تان بگویم. زمانی که من با رضا ازدواج کردم تنها با یک حلقه ازدواج کردیم. رضا یک خانه داشت که آن را هم بابت اینکه پسرش به خاطر عدم توانایی در پرداخت مهریه همسرش به زندان نیفتد، فروخت. حتی خانه‌ای که در حال‌حاضر در آن ساکن هستیم اجاره‌ای است. همه فکر می‌کنند رضا یک مولتی میلیاردر است. بله اگر ثروتی را که همان عشق مردم است در نظر بگیریم از نظر من رضا یک مولتی‌میلیاردر است؛ هرچند این ثروت نفعی برای من ندارد و تنها برای خودش است. از نظر مادی خود رضا بهتر می‌داند که من در خانواده‌ای بزرگ شده‌ام که در آن نیاز مالی اصلا و هیچگاه جایی نداشت. پولدار به کسی می‌گویند که آخرین مدل ماشین زیر پایش باشد، خانه‌اش چندین هزار متر باشد و حساب مالی پر و پیمانی داشته باشد، اما رضا هیچکدام اینها را نداشت و ندارد. حتی بعضی‌ها فکر می‌کنند من برای بازیگر شدن زن رضا شده‌ام؛ در حالی که من علاقه‌ای به این کار ندارم. آنچه وجود داشت و هدیه خدا بود مهری بود که نسبت به رضا در قلب من ایجاد شد و با این احساس بود که در این شرایط توانستم کنار او بایستم چون اگر به آن درجه رضا را دوست نداشتم خیلی به راحتی به قول دوستانم خسته می‌شدم و می‌رفتم.

دوستانی داشته‌اید که فقط به خاطر آنکه همسرتان رضا رویگری بازیگر است وارد زندگی شما شده باشند؟

تارا: بله، متاسفانه خیلی زیاد هم بودند. دوستانی داشتم که تصور می‌کردند رضا حتما باید کاری برای‌شان انجام بدهد و آنها را وارد سینما کند. اما به محض اینکه دیدند رضا خودش بازیگر است و به او نقش می‌دهند و کارگردان نیست که بخواهد به کسی نقشی بدهد خیلی راحت پا پس کشیدند و رفتند. راستش طی بیماری رضا چیزهایی دیده‌ام که حیرت‌آور است؛ طوری که به این نتیجه رسیده‌ام انگار فقط یاد گرفته‌ایم به راحتی همه را قضاوت کنیم. حتی خودم را می‌گویم. خیلی ظاهری و با معیارهای خودمان همه چیز را می‌سنجیم و حکم می‌دهیم.

آقای رویگری اصلا چطور شد که این اتفاق برای شما افتاد؟

رضا: یک شب به‌ شدت دچار فشار عصبی شدم. البته قبلش نیز دچار بیماری قلبی شده بودم. کنسرتی داشتم که بعد از اجرای آن دیدم نفس‌نفس می‌زنم. خودم را به بیمارستان خاتم‌الانبیا رساندم. در آنجا فشارم را گرفتند و بعد از معاینه دیدند که ضربان قلبم 300 است. برای همین مرا در CCU بستری کردند. بعد در بیمارستان دی طی آزمایش متوجه شدند قلبم از دو جا می‌زند که یکی از آنها را سوزاندند. اما به خاطر ضربان بالا ماهیچه‌های قلبم ضعیف شده بودند؛ مثلا برای فردی که خیلی سالم است قلبش 65 درصد کار می‌کند اما برای من 25 درصد بود. پزشک معالجم گفت باید برایم باتری بگذارند اما گفتم اگر می‌خواهید این کار را بکنید خلاصم کنید چون دوست ندارم باتری بگذارم. به خاطر همین درمان با قرص را شروع کردم. قرص‌ها را خوردم و در آزمایش بعدی مشخص شد که قلبم 65 درصد کار می‌کند. آن شب وقتی خیلی عصبی شدم آنچنان فشار خونم بالا رفت که لخته را رد کرد به سمت مغز. رفته بودم دستشویی که بعدش با همسرم بروم بیرون. سرگیجه بدی به من دست داد و ناگهان همان‌جا بیهوش شدم.

رضا رویگری